دانشجو در تراز انقلاب اسلامی
سیاست ایرانی – دانشجو بایسته است چنین باشد: آگاه و آگاهی دهنده، بیدار و بیدار کننده، روشن و روشنی بخش، دانشجو باید بداند اطرافش چه می گذرد.
دانشجو باید حوادث را عمیقا درک کند و تحلیل صحیحی از پیرامون خود داشته باشد و با درک حقیقت، شجاعانه آنرا ابراز کند و عامه جامعه را نیز متوجه و متنبه کند. صد البته فرق است میان جنجال و روشنگری، فرق است میان “قیام ناشی از حقیقت خواهی و تزریق آن به افکار جامعه” و “برهم زدن نظم و آرامش فکری مردم جامعه”. دانشجویانی که به احدی از آحاد رجال سیاسی و غیرسیاسی نزدیک و دور، اجازه ابزار قراردادن خود را نمی دهند و در حقیقت نقشه ابزاری شدن مردم جامعه و اطرافیان خود را نیز شناسایی و مختل می کنند.
دانشجو اساسا متوجه است و عامل . می فهمد چه اتفاقی دارد می افتد و می داند چگونه باید عمل کرد. دانشجویانی بودند که با هر مشقتی که بود، پای درسهای اعتقادی و انقلابی اندیشمندان زمان خود نشستند و تفکر خود را برای ایجاد یک انقلاب عظیم در دورانی که کمتر کسی پیش بینی اش را می کرد، شکل دادند و بستر لازم را آماده کردند. دانشجویانی بودند که دانستند تکلیفشان در برخورد با جاسوسخانه ای آلوده و متعفن چیست و آن هدف را شجاعانه به ثمر رساندند و در ادامه بر روی این هدف درست خود استوار باقی ماندند و منافع نتوانست آنان را از آرمانهای اولیه اشان منصرف و منحرف کند. دانشجویانی بودند که گاه تکلیف، کلاس درس خود را به مرزهای جغرافیایی این میهن عزیز منتقل کردند و آینده درخشان دنیایی شان آنها را از وظیفه ارشدشان بازنداشت و مزد این وظیفه شناسی آگاهانه و بیداری خود را با حیات ابدی و شهادت گرفتند.
دانشجویانی بودند که وقتی طمع گرگهای آب از دهان آویزان عرصه جنگ نرم را دیدند، غریبانه و مظلومانه خود را در برابر آماج ناعادلانه ترین زخم زبانها قرار دادند تا در فاصله ای که جامعه متوجه این شبیخون می شود، تا بیداری عمومی و هوشیاری کامل حاصل می شود، آبروی نظام را حراست کنند و نگذارند آسیبی به مملکت امام زمانی برسد.
دانشجویانی هم بودند که بعد از غنی سازی اعتقاد و ایمانشان، وقتی دانستند وظیف اشان حالا شده غنی سازی موادی که عزت آفرینی و استقلال را برای این مرزو بوم در پی دارد، با هر مشقتی که بود فراهم کردند این ارمغان و ره آورد عزت آفرین را ولو به قیمت یتیم شدن فرزندان کوچکشان که نیاز واضح دارند به پدر بالا سر بودنشان!
دانشجویانی هم برخاستند و رفتند در دورافتاده ترین نقاط و کم بهره ترین منطق از امکانات شهری و با روحیه ای جهادی، شروع کردند به آبادانی مناطقی که محدوده زندگی خودشان نبود، چون فهمیده بودند کشور و نظام به این آبرو نیاز دارد، درک کرده بودند با این کارشان چه دلهای بزرگی را متوجه انقلاب ارزشمندی می کنند که الگوهای انقلابی ماقبل آنها رقم می زنند، دانسته بودند که این حرکت ایثارگرانه اشان و این نمایش از خود گذشتگی شان، تاریکی شبهاتی را علیه حقیقت خدشه ناپذیر “مردم دوست بودن و متعلق به مردم بودن انقلاب و حکومت انقلابی” تنویر خواهد کرد و فریبکاران فرصت طلب را خاموش.
دانشجویی در این تراز، ابزار نمی شود! می شود “امید”، و این یکی از بزرگترین جوایزیست که می توان به پاس چنین همت و جهدی به یک جوانمرد به نام “دانشجوی آگاه” داد.
هادی خادم